گوییدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
بمعنی گفت و نطق کردن باشد
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
[ گُوبیدن: گُوفتن ] بر وزن [ روبیدن: رفتن]
گوبیا: لغت: language
زبان: لسان: tongue
یادداشت:
گُوبیای پارسی: لغت الفارسی: the Persian language
گوبیا: لغت: language
زبان: لسان: tongue
یادداشت:
گُوبیای پارسی: لغت الفارسی: the Persian language
[ گوییدن: گوستن ] درست.
[ گوییدن: گفتن ] نا درست.
مشتقاتش پسان!
[ گوییدن: گفتن ] نا درست.
مشتقاتش پسان!