گویش ایرانی تبریز لهجه یی بوده است از لهجه های ایرانی که در دورهٔ کنونی دیگر در میان مردم تبریز رایج نیست. این زبان پیش از ترک زبان شدنِ تبریزیان، در این شهر رواج داشته، آذری یا پهلوی نامیده می شده و به پارسی هم شناخته می شده است. این زبان با فارسی دری تفاوت دارد. به گفته ی پروفسور ژان دورینگ در قرن دوم قبل از میلاد ساکنین تبریز به زبان آذری، شاخه یی از زبان های هند و اروپایی ( آریایی ) ، گویش داشتند.
... [مشاهده متن کامل]
قطران تبریزی ( شاعر قرن یازدهم میلادی ) دربارهٔ زبان مردم تبریز می گوید:
بلبل به سان مطربِ بی دل فرازِ گل
{{گه پارسی نوازد و گاهی زند دری}} شمس تبریزی در مقالاتش می گوید:
زبان پارسی را چه شده است؟ بدین لطیفی و خوبی، که آن معانی و لطافت که در زبان پارسی آمده است و در تازی نیامده است.
• داستانی که سمعانی دربارهٔ ابوزکریا خطیب تبریزی ( د ۵۰۲ه. ق/۱۱۰۹م ) و استادش ابوالعلاء معری آورده، مؤید رواج زبان آذری در آذربایجان در قرن ۵ق/۱۱م است. براساس این داستان روزی خطیب تبریزی در معرّه النعمان در مسجد نزد استاد خود بوده که یکی از همشهریان او به مسجد وارد شده است. خطیب با زبان خود با او صحبت کرده و سپس که استادش دربارهٔ این زبان از او پرسیده، گفته است این زبان «اَذْرَبیّه» نامیده می شود.
• مؤلف دیگری که از زبان آذری باستان نام برده، مسعودی ( د ۳۴۶ه. ق/۹۵۷م ) است که در ۳۱۴ه. ق/۹۲۶ از تبریز دیدار کرده است. این مؤلف از میان زبان های ایرانی پهلوی، دری و آذری را ذکر کرده است که ظاهراً در نظر او مهم ترین زبان ها و گویش های ایرانی بوده اند.
• حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب ( تألیف در ۷۴۰ق/۱۳۳۹م ) زبان تبریز را پهلوی ذکر می کند و می گوید «زبانشان پهلوی به جیلانی بازبسته است» که منظور همان گویش های گوناگون زبان آذری است.
• همام تبریزی به زبان بومی آن زمانِ تبریز و آذربایجان یعنی زبان آذری نیز ابیات و اشعاری دارد از جمله:
• ملمعی از «همام تبریزی» به پارسی و آذری:
معنی بیت های آذری:
• غزلی از «همام تبریزی» با این مطلع:
که بیت مقطع آن به زبان آذری است:
معنی: بهار و گل به چهره یار خوش است، بی یاران نه گل باشد نه بهاران.

... [مشاهده متن کامل]
قطران تبریزی ( شاعر قرن یازدهم میلادی ) دربارهٔ زبان مردم تبریز می گوید:
بلبل به سان مطربِ بی دل فرازِ گل
{{گه پارسی نوازد و گاهی زند دری}} شمس تبریزی در مقالاتش می گوید:
زبان پارسی را چه شده است؟ بدین لطیفی و خوبی، که آن معانی و لطافت که در زبان پارسی آمده است و در تازی نیامده است.
• داستانی که سمعانی دربارهٔ ابوزکریا خطیب تبریزی ( د ۵۰۲ه. ق/۱۱۰۹م ) و استادش ابوالعلاء معری آورده، مؤید رواج زبان آذری در آذربایجان در قرن ۵ق/۱۱م است. براساس این داستان روزی خطیب تبریزی در معرّه النعمان در مسجد نزد استاد خود بوده که یکی از همشهریان او به مسجد وارد شده است. خطیب با زبان خود با او صحبت کرده و سپس که استادش دربارهٔ این زبان از او پرسیده، گفته است این زبان «اَذْرَبیّه» نامیده می شود.
• مؤلف دیگری که از زبان آذری باستان نام برده، مسعودی ( د ۳۴۶ه. ق/۹۵۷م ) است که در ۳۱۴ه. ق/۹۲۶ از تبریز دیدار کرده است. این مؤلف از میان زبان های ایرانی پهلوی، دری و آذری را ذکر کرده است که ظاهراً در نظر او مهم ترین زبان ها و گویش های ایرانی بوده اند.
• حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب ( تألیف در ۷۴۰ق/۱۳۳۹م ) زبان تبریز را پهلوی ذکر می کند و می گوید «زبانشان پهلوی به جیلانی بازبسته است» که منظور همان گویش های گوناگون زبان آذری است.
• همام تبریزی به زبان بومی آن زمانِ تبریز و آذربایجان یعنی زبان آذری نیز ابیات و اشعاری دارد از جمله:
• ملمعی از «همام تبریزی» به پارسی و آذری:
معنی بیت های آذری:
• غزلی از «همام تبریزی» با این مطلع:
که بیت مقطع آن به زبان آذری است:
معنی: بهار و گل به چهره یار خوش است، بی یاران نه گل باشد نه بهاران.

احمقانه است وقتی قطران تبریز زبان مردم اذربایجان را پارسی مینامد انگاه بییاییم و نام انرا ایرانی بنهیم اگرچه نام ایران نام کهن پارسیان بوده اما انها زبان خویبش را پارسی مینامیدند