نام گویدیون[ ۱] بارها در ادبیات کهن ولزی آمده است. گویدیون از شخصیت های اصلی مابینوگیون, اثر معروف ادبیات ولزی قدیم, می باشد. تبار گویدیون به ایزدبانو دن[ ۲] می رسد که معادل آن در اساطیر ایرلند, ایزدبانو دانو[ ۳] می باشد که خدایان دین ایرلند پیشامسیحیت موسوم به توآتا دی دانان[ ۴] فرزندان او به شمار می روند. حکایت ها و داستان های گویدیون شباهت زیادی به روایات منسوب به اودین[ ۵] , ایزد بزرگ ژرمنی, دارد. تولد و اصل و نسب هر دوی آن ها در هاله ای از ابهام و سحرآلود است و هر دوی ایشان در فنون رزمی و جنگی, فصاحت و سخنوری و سحر و جادو بسیار ممتاز و برجسته بوده اند. علی رغم تمام این شباهت ها, گویدیون یک ایزد محلی بود که تنها در ولز پرستیده می شد اما اودین ایزدی بود که در همه اقوام و طوایف جامعه توتونی ( ژرمنی ) رواج داشت[ ۶] .
چهارمین دفتر مابینوگی شرح ماجرای فرزندان ایزدبانو دن ( دان ) می باشد. قطعه اول درباره عموی گویدیون, مت پسر متونوی[ ۷] , می باشد. مت, فرمانروای منطقه گوینت[ ۸] در شمال ولز, طلسم شده بود که جز به هنگام جنگ, باید پایش را بر روی دامن یک دختر باکره نگه دارد زنده ماندن او به این کار وابسته بود و باکره بودن دختر ضرورت داشت. گیل فائتوی ( گیلوای توی ) [ ۹] برادر گویدیون و برادرزاده مت عاشق یکی از دخترهای باکره مت, به نام گوئوین ( گوین ) [ ۱۰] شد. گویدیون که این موضوع را می فهمد, می خواهد به برادرش کمک کند. او با قدرت جادوگری اش, عمویش را مجاب کرد. او قول می دهد که خوک های جادویی پرایدری[ ۱۱] , فرمانروای منطقه دایفد[ ۱۲] ( در تلفظ ولزی داوید ) در جنوب ولز, را برای مت بگیرد. آنگاه با یازده تن دیگر به شکل رامشگر درآمدند و به دربار پرایدری می روند. چون گویدیون «بهترین قصه گوی جهان بود» ( که امری رایج در اساطیر سلتی است ) توانست پرایدری را متقاعد کند که در ازای خوک هایش, دوازده گوزن, دوازده سگ شکاری و دوازده سپر زرین بدهد اما این طلسم فقط یک روز دوام داشت و گویدیون و افرادش خوک را گرفته و شتابان فرار کردند. پرایدری و لشکریانش آن ها را تا گوینت تعقیب کردند. در این هنگام مت وارد جنگ با پرایدری شد و گویدیون و برادرش, گیلوای توی, از فرصت پیش آمده استفاده کردند و در بستر خود مت به گوئوین تجاوز کردند. گویدیون سرانجام پرایدری را در نبردی تن به تن شکست می دهد[ ۱۳] اما با این وجود مت که از آنچه برادرزادگانش بر سر گوئوین آورده اند, خمشگین است آن ها را نفرین می کند. دو برادر به مدت سه سال به یک جفت حیوان نر و ماده تبدیل شدند. به این ترتیب که آن ها هر سال تبدیل به جفت دیگری می شدند: گوزن نر و ماده, گراز نر و ماده و گرگ نر و ماده[ ۱۴] .
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفچهارمین دفتر مابینوگی شرح ماجرای فرزندان ایزدبانو دن ( دان ) می باشد. قطعه اول درباره عموی گویدیون, مت پسر متونوی[ ۷] , می باشد. مت, فرمانروای منطقه گوینت[ ۸] در شمال ولز, طلسم شده بود که جز به هنگام جنگ, باید پایش را بر روی دامن یک دختر باکره نگه دارد زنده ماندن او به این کار وابسته بود و باکره بودن دختر ضرورت داشت. گیل فائتوی ( گیلوای توی ) [ ۹] برادر گویدیون و برادرزاده مت عاشق یکی از دخترهای باکره مت, به نام گوئوین ( گوین ) [ ۱۰] شد. گویدیون که این موضوع را می فهمد, می خواهد به برادرش کمک کند. او با قدرت جادوگری اش, عمویش را مجاب کرد. او قول می دهد که خوک های جادویی پرایدری[ ۱۱] , فرمانروای منطقه دایفد[ ۱۲] ( در تلفظ ولزی داوید ) در جنوب ولز, را برای مت بگیرد. آنگاه با یازده تن دیگر به شکل رامشگر درآمدند و به دربار پرایدری می روند. چون گویدیون «بهترین قصه گوی جهان بود» ( که امری رایج در اساطیر سلتی است ) توانست پرایدری را متقاعد کند که در ازای خوک هایش, دوازده گوزن, دوازده سگ شکاری و دوازده سپر زرین بدهد اما این طلسم فقط یک روز دوام داشت و گویدیون و افرادش خوک را گرفته و شتابان فرار کردند. پرایدری و لشکریانش آن ها را تا گوینت تعقیب کردند. در این هنگام مت وارد جنگ با پرایدری شد و گویدیون و برادرش, گیلوای توی, از فرصت پیش آمده استفاده کردند و در بستر خود مت به گوئوین تجاوز کردند. گویدیون سرانجام پرایدری را در نبردی تن به تن شکست می دهد[ ۱۳] اما با این وجود مت که از آنچه برادرزادگانش بر سر گوئوین آورده اند, خمشگین است آن ها را نفرین می کند. دو برادر به مدت سه سال به یک جفت حیوان نر و ماده تبدیل شدند. به این ترتیب که آن ها هر سال تبدیل به جفت دیگری می شدند: گوزن نر و ماده, گراز نر و ماده و گرگ نر و ماده[ ۱۴] .
wiki: گویدیون