گوی باز. ( نف مرکب ) که گوی بازد. که با گوی بازی کند. شخصی که چوگان و گوی بازی کند. ( از برهان قاطع ). || بازیگری را گویند که چند عدد گوی الوان در دست گرفته یک یک را بر هوا اندازد و بگیرد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ مرکب ) نام روز نوزدهم از ماههای فلکی. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ).
فرهنگستان زبان و ادب
{open ball} [ریاضی] در یک فضای متریک، مجموعۀ همۀ نقاطی که فاصلۀ آنها از نقطه ای مفروض کوچک تر از مقدار مشخصی باشد {bowler} [ورزش] بازیکن ورزش گوی بازی