گوی باختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) گوی بازی کردن. بازی کردن با گوی و چوگان : اسب در میدان رسوایی جهانم مردواربیش از این در خانه نتوان گوی و چوگان باختن.سعدی.رجوع به چوگان شود.
(مصدر ) ۱ - بازی کردن با گوی و چوگان : ملکشاه ... در سواری و گوی باختن و نیزه آختن بغایت چست و چالاک بود .