گوهرتاب

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

گوهرتاب. [ گ َ / گُو هََ ] ( نف مرکب ) تابنده چون گوهر. || ( اِ مرکب ) پیراهنی که زنان در موسم گرما در برکنند و چنان لطیف باشد که بدن از اندرون مینماید. ( آنندراج ) :
به رشته زر خورشیدنوربافنده
که بافت بر قد گیتی قبای گوهرتاب.
خاقانی.
|| نقاب آراسته زرنشان. ( ناظم الاطباء )( فرهنگ شعوری ج 2 ) :
چو گوهرتاب پوشیده ست بر سر
به زیر ابر گشته ماه انور.
شاعر ( از فرهنگ شعوری ج 2 ).
|| سِب . ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) تابنده چون گوهر . ۲ - ( اسم ) پیراهنی که زنان در موسم گرما در بر کنند و آن چنان لطیف باشد که بدن از ورای آن پیداست : برشت. زر خورشید نور بافنده که بافت بر قد گیتی قبای گوهر تاب . ( خاقانی )

فرهنگ عمید

درخشان مانند گوهر.

پیشنهاد کاربران

بپرس