گوهرگستر. [ گ َ / گُو هََ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) گوهرفشان. || جوانمرد. ( مؤید الفضلاء ). بخشنده. || ناصح و واعظ. ( مؤید الفضلا ). || فصیح. زبان آور. بلیغ. || مجازاً ابر بارنده باشد.
(صفت ) ۱ - آنکه گوهر پاشد گوهر افشان . ۲ - سخی جوانمرد . ۳ - فصیح و بلیغ . ۴ - ناصح واعظ . ۵ - ابر بارنده .