گوهر کشیدن. [ گ َ / گُو هََ ک َ /ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) حمل کردن گوهر. گوهرکشی. || مجازاً اشک فراهم کردن گریستن را : بی چراغ روی او ای دیده تر مژگان مکن روز ما بی او سیاه است و تو گوهر میکشی.
ملاقاسم مشهدی ( از بهار عجم ).
- گوهر در چیزی کشیدن ؛ گوهر در رشته کشیدن. ( از بهار عجم ).