گوهر شب چراغ

لغت نامه دهخدا

گوهر شب چراغ. [ گ َ / گُو هََ رِ ش َ چ ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و شبچراغ گوهری که در شب چون چراغ نماید. گوهری که در شب چون چراغ درخشد. گوهری را گویند که در شب مانند چراغ افروزد و روشنایی دهد. گویند: گاوی در دریامی باشد و شبها بجهت چرا از دریا برمی آید و این گوهررا از دهان خود بر زمین میگذارد و به روشنایی آن گوهر چرا میکند. و آن را دُرّ شب گون هم میگویند. ( برهان قاطع ذیل شبچراغ ) ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( غیاث اللغات ). گوهری است افسانه ای که در شب میدرخشد. ( فرهنگ نظام ). شب تاب. شب گون. دّر شب گون. رجوع به شبچراغ ، شب گون و شب تاب شود : و هر قندیل را یک گوهر شبچراغ درنهادند. ( قصص الانبیاء ص 175 ).
به شب رنگی آن شب چرا گشت مست
چو ماه آمده شبچراغی به دست.
نظامی ( از آنندراج ).
هر حرف از او شکفته باغی
افروخته تر ز شب چراغی.
نظامی ( از بهار عجم ).
رجوع به شب چراغ شود.

فرهنگ فارسی

و شب چراغ گوهریکه در شب چون چراغ نماید . گوهری که در شب چون درخشد . و روشنایی دهد .

دانشنامه آزاد فارسی

در باورهای خرافیِ ایرانیان، جواهر گران بهایی به قدر یک تخم مرغ که در تاریکی می درخشد. این جواهر در بینی گاوی که در دریا زندگی می کند قرار دارد. این گاو شب ها برای چَرا به خشکی می آید و «فین» می کند تا گوهر شب چراغ از بینی اش فرو افتد و او بتواند در روشنایی آن چَرا کند. گاو، صبحگاهان گوهر را به بینی خود فرومی کشد و به دریا بازمی گردد. گوهر شب چراغ، با نام گوهرِ شب افروز، در ادب رمزی عرفانی (مثلاً قصۀ عقلِ سرخ سهروردی)، نماد معرفت، قوۀ تفاوت و تمایز گذاری و شهود است و از درخت طوبی روشنی می گیرد.

پیشنهاد کاربران

بپرس