گوهر اندازی

لغت نامه دهخدا

گوهراندازی. [ گ َ / گُو هََ اَ ] ( حامص مرکب ) عمل گوهرانداز. گوهرپاشی. گوهرپراکنی. || در بیت زیر، گوهر به دور افکندن ، مجازاً، اعراض از مال اندوزی :
چه باید به خون گوهر اندوختن
مرا گوهراندازی آموختن.
نظامی.
|| کنایه از سخنان نغز گفتن.

فرهنگ فارسی

۱ - گوهر پاشی نثار کردن گوهر . ۲ - گوهری را دور ریختن . ۳ - اعراض از مال اندوزی : چه باید بخون گوهر اندوختن مرا گوهر اندازی آموختن . ( نظامی ) ۴ - سخنان نغز گفتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس