گوغر

لغت نامه دهخدا

گوغر. [ غ ِ ] ( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش بافت شهرستان سیرجان. این دهستان در شمال باختری بافت واقع و حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به دهستان بلورد و کوه پنج ، از خاور به دهستان گیسکان ، از جنوب به دهستان فتح آباد و از باختر به دهستان بلورد. موقعیت آن کوهستانی و هوای آن سرد و محصول عمده آن غلات و حبوبات و لبنیات و شغل سکنه زراعت و گله داری است. این دهستان از 34 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 7500 تن است. مرکز دهستان قریه گوغر است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گوغر. [ ] ( اِخ ) نام رودی به کرمان که از کوهستان چهار گنبد سیرجان جاری است و با رشته ای از آبهای کوه شاه می آمیزد. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

رودیست در کرمان که از کوهستان چهار گنبد سیرجان جاری است و با رشته ای از آبهای کوه شاه می آمیزد .
نام رودی به کرمان که از کوهستان چهار کنبد سیرجان جاری است و با رشته از آبهای کوه شاه می آمیزد .

پیشنهاد کاربران

گوغر به معنی گوهر زمین در زمان های گذشته برداشت غلات برکت زیادی داشته با آبی که از چشمه برداشت می کردند اسم این چشمه مزار گفته می شود
باسلام
در گذشته به علت سرسبزی و آبادی این منطقه به گوهر مشهور بوده است که به تدریج به گوغر ( با توجه به ترک زبان بودن برخی اهالی ) تغییر نام یافته است.
گو یعنی مرد غر به معنای قوی مردان قوی یک کم مطالعه داشته باشین بد نیست
به گفته اکثر بزرگان و قدمای گوغر کلمه گوغر از دو کلمه گو از گاو و غربه معنای مردن گرفته شده بدین صورت که در زمان گذشته در اثر برف شدید که در اوایل فصل بهار میبارد تعداد زیادی از گاوهای منطقه گوغر از بی علفی و سرما میمیرند یا به اصطلاح غر میشوند یا همان گاو غر ( مردن ) - گوغر
ممنون

بپرس