گوشه نشینی
/guSeneSini/
مترادف گوشه نشینی: اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، عزلت، گوشه گیری
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
جدایی، انزوا، گوشه نشینی
پیشنهاد کاربران
زاویه نشینی . [ ی َ / ی ِ ن ِ ] ( حامص مرکب ) عزلت اختیار کردن . گوشه نشینی . از مردم دوری گزیدن . انزواء. تزوی . و رجوع به زاویه گرفتن شود.
گوی تنهایی زدن ؛ کنایه از گوشه نشینی و انزوا گزیدن :
دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
خیمه بربالای منظوران بالایی زدم.
سعدی.
خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت گوی تنهایی زدم.
سعدی.
دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم
خیمه بربالای منظوران بالایی زدم.
سعدی.
خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت گوی تنهایی زدم.
سعدی.
اعتکاف، انزوا، تنهایی، خلوت، عزلت، گوشه گیری
انزوا
رهبانیت
عزلت