گوشه دار کردن

مترادف ها

point (فعل)
نشان دادن، اشاره کردن، متوجه ساختن، گوشه دار کردن، تیز کردن، نوک گذاشتن، خاطر نشان کردن، نقطه گذاری کردن، نوک دار کردن

corner (فعل)
گوشه دار کردن، گوشه گذاشتن به

فارسی به عربی

نقطة

پیشنهاد کاربران

بپرس