گوشه دار. [ ش َ / ش ِ ] ( نف مرکب ) زاویه دار. ( ناظم الاطباء ). که گوشه دارد. که دارای گوشه است. || کنایه آمیز. طعن آمیز. آمیخته به طعن و کنایه : حرفهای گوشه دار. || گوشه نشین. منزوی. مقیم کنج عزلت : که از گوشه داران در این گوشه کیست که بر ماتم آرزوها گریست.
نظامی ( شرفنامه ص 318 ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنچه دارای گوشه است زاویه دار . ۲ - آمیخته بطعن و طنز کنایه آمیز . ۳ - گوشه نشین منزوی : که از گوشه داران درین گوشه کیست ? که بر ماتم آرزو ها گریست ? ( شرفنام. نظامی )
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص مر. ) ۱ - سخن همراه با طعنه و کنایه . ۲ - زاویه دار.
فرهنگ عمید
۱. آنچه گوشه یا زاویه دارد. ۲. [عامیانه، مجاز] سخن آمیخته به طعنه. ۳. [قدیمی، مجاز] گوشه نشین: که از گوشه داران در این گوشه کیست / که بر ماتم آرزوها گریست (نظامی۵: ۹۰۱ ).