گوشتین


معنی انگلیسی:
carnal, fleshy, meaty, wart

لغت نامه دهخدا

گوشتین. ( ص نسبی ) گوشتی. از گوشت ساخته :
چه خوش گفت فرزانه ای پیش بین
زبان گوشتین است و تیغ آهنین.
نظامی.
|| سمین و فربه. ( ناظم الاطباء ). گوشتناک. پرگوشت. فربی. بسیارگوشت : الحادره ؛ مردم گوشتین ستبر. عین حادرة؛ چشمی گوشتین و تمام. ( مهذب الاسماء ). || غذایی که از گوشت سازند. ( از ناظم الاطباء ).

گوشتین. ( اِخ ) دهی است جزء دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 20 هزارگزی باختر قیدار و 14 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی و سرد و سکنه آن 539 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به گوشت ۱ - ساخته از گوشت : چه خوش گفت فرزان. پیش بین زبان گوشتین است و تیغ آهنین . ( نظامی ) ۲ - فربه چاق سمین : الحادره مردم گوشتین ستبر . ۳ - غذایی که از گوشت سازند .
دهی است جزئ دهستان سهرورد بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در ۲٠٠٠٠ هزار گزی باختر قیدار و ۱۴ هزار گزی راه عمومی ٠

فرهنگ عمید

۱.‹گوشتی› تهیه شده از گوشت: چه خوش گفت فرزانهٴ پیش بین / زبان گوشتین است و تیغ آهنین (نظامی۵: ۸۱۴ ).
۲. [قدیمی، مجاز] فربه، گوشت دار.

پیشنهاد کاربران

بپرس