هنوزم عشق میدارد ز نکبت در پناه ارچه
خرد بر من برون آرد ز هر گوشانه غوغایی.
نزاری قهستانی ( از شعوری و انجمن آرا و آنندراج ).
وقت وقتی بی محابا گر در آتش می رویم با گلستان خلیل اللَّه ز یک کاشانه ایم
دابةالارض ار جهان بر هم زند شاید که ما
چون نزاری حالیا ساکن در این گوشانه ایم.
نزاری ( از شعوری ).
دلاور چارصد مرد گزین داشت به چل گوشانه ده ده در کمین داشت.
نزاری ( از شعوری و آنندراج ).