گوش پیچیده

لغت نامه دهخدا

گوش پیچیده.[ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) کنایه از گوشمال داده. ( انجمن آرا ). کنایه از آگاهانیده شده ، و لهذا بر شاگرد اطلاق کنند. ( آنندراج ). گوشمال داده و سیاست شده. ( ناظم الاطباء ). || کنایه از شاگرد. ( برهان ) ( انجمن آرا ). شاگرد و تلمیذ و شاگرد مکتبی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - کسی که گوشهای خود را با پارچه و غیره پیچیده و پوشانده . ۲ - گوشمال داده تنبیه شده . ۳ - شاگرد تلمیذ .

پیشنهاد کاربران

گوش پیچیدگان مکتب کن : انبیاء و اولیاء، عالمان دین و علوم الهی.
گوش پیچیدگان مکتب کن
چون در آموختند لوح سَخُن
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۳۵.

بپرس