گوش سپردن

پیشنهاد کاربران

گوش سپردن ؛ دقت کردن. گوش دادن :
سپردن بدانای داننده گوش
بتن توشه باشد بدل رای و هوش.
؟
سپردن. [ س ِ / س َ پ َ / پ ُ دَ ] ( مص ) طی کردن و راه رفتن. ( برهان ) ( آنندراج ) . طی کردن مسافت. رفتن راه :
...
[مشاهده متن کامل]

بکامی سپرد از ختا تا ختن
بیک تک دوید از بخارا به وخش.
شاکر بخاری.
اگر کوه آتش بود بسپرم
از این ننگ خواریست گر نگذرم.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 550 ) .
پی رخش رستم زمین بسپرد
ز توران کسی را بکس نشمرد.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 3 ص 653 ) .
کسی که راه خلافش سپرد تا نبرید
مخالفت کند او را حواس و هفت اندام.
فرخی.
چو راهی بباید سپردن بگام
بود راندن تعبیه بی نظام.
عنصری.

گوش دادن