گوش دریده. [ دَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آنکه گوش او دریده باشد. که گوش او شکافته باشد. که گوش او پاره شده باشد. || ( اِ مرکب ) دف. ( آنندراج ). طبلکی که کودکان بدان بازی می کنند. ( ناظم الاطباء ) : راه زنی می کند گوش دریده از آنک سیلی بسیار خورد زخم طپانچه چشید.
بدر چاچی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
۱ - آنکه گوش او دریده و پاره شده باشد شکافته گوش . ۲ - ( اسم ) طبل کوچک طبلک : راهزنی می کند گوش دریده از آنک سیلی بسیار خورد زخم طپانچه چشید . ( بدرچاچی )