گوش خبه. [ خ َ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) میلکی باشد که بدان گوش را بخارند. ( جهانگیری ). در فرهنگ جهانگیری به معنی گوش خارک آمده ، که میل گوش پاک کن [ باشد ]. ( از برهان ). اما ظاهراً مخفف «گوش خره » = گوش خاره = گوش خارک است. ( حاشیه برهان قاطعچ معین ). رجوع به گوش خره شود. || نام جانوری است که در گوش آید و مردم را بی آرام سازد و گاه باشد که بکشد، و آنرا گوش خزک و هزارپا نیز گویند. ( جهانگیری ) . جانور بسیارپای باشد که بر گوش رود، و آن را گوش خرک نیز گویند، و به این معنی گوش خیه ( با یای حطی ) هم به نظر آمده است ( از برهان )، اما ظاهراً مصحف «گوش خزه » باشد. رجوع به گوش خر و گوش خزک و گوش خزه شود. ( از حاشیه برهان ).