گوش بزنگی

مترادف ها

vigilance (اسم)
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک

lurch (اسم)
نوسان، امادگی، گوش بزنگی، شکست فاحش، چرخش ناگهانی کشتی بیک سو

فارسی به عربی

ترنح

پیشنهاد کاربران

بپرس