گوسان (استان اشوی داشکسیه). گوسان ( به لهستانی: Gosań ) یک منطقهٔ مسکونی در لهستان است که در گمینا ستانپورکوو واقع شده است. [ ۱] گوسان ۶۵۰ نفر جمعیت دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفگوسان
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
همانطور که آورده اند: "گوسان" داستانگویانِ داستان های پهلوانیِ دوران باستان بویژه دوران اشکانی بوده اند.
ریشه آن می تواند چنین باشد که "گو" به فتح اول یا به ضم، واژه کوتاه شده "گاو" است، نامی مقدس که نماد گیتی است و بَرنام و لقب پهلوانانِ نامی.
... [مشاهده متن کامل]
و اما "سان" ، می تواند ریخت کوتاه شده "داستان" باشد که بنا به فرموده دکتر کزازی، در بنیاد "داتِستان" و "دادِستان" بوده است، مانند "گلِستان" و"نارنجِستان" یعنی جاییکه گل و نارنج هست.
و چون هر نوع دادستاندنی خود قصه و حکایتی داشته است به مرور کاربرد و مفهومِ حکایت و قصه می گیرد. بنابراین معنی "گوسان" می شود:داستانِ پهلوانان و داستانگوی پهلوانان.
حال که بدین جای رسیدیم بد نیست بدانید که در زبان چینی ماندارین به "داستان" می گویند:
故事 g�shi و خوانده می شود "گوشی" که می تواند چینی شده همین "گوسان" خودمان باشد.
ریشه آن می تواند چنین باشد که "گو" به فتح اول یا به ضم، واژه کوتاه شده "گاو" است، نامی مقدس که نماد گیتی است و بَرنام و لقب پهلوانانِ نامی.
... [مشاهده متن کامل]
و اما "سان" ، می تواند ریخت کوتاه شده "داستان" باشد که بنا به فرموده دکتر کزازی، در بنیاد "داتِستان" و "دادِستان" بوده است، مانند "گلِستان" و"نارنجِستان" یعنی جاییکه گل و نارنج هست.
و چون هر نوع دادستاندنی خود قصه و حکایتی داشته است به مرور کاربرد و مفهومِ حکایت و قصه می گیرد. بنابراین معنی "گوسان" می شود:داستانِ پهلوانان و داستانگوی پهلوانان.
حال که بدین جای رسیدیم بد نیست بدانید که در زبان چینی ماندارین به "داستان" می گویند:
故事 g�shi و خوانده می شود "گوشی" که می تواند چینی شده همین "گوسان" خودمان باشد.
گوسان به نظرم باید شکل اصلی مردمان و قوم گوران باشد چرا که پس از فارسی دوم زبان حماسی ایران گورانی است و بیشترین حماسه های ایران پس از فارسی به این زبان نوشته شده به نظرم گوران ها نوادگان گوسان های اشکانی هستند زبان گورانی نیز یک زبان مستقل است که بازمانده از زبان پارتی یا همان پهلوی اشکانی است.
گوسان/گوهان/گویان خنیاگر خواننده است
گشتن س/ه/ی در پارسی رواج داشته مانند خوراسان/خوراهان/خورایان
زبان پهلوی هر کاو شناسد
خواسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خور آید
عراق و پارس را خور زو بر آید
... [مشاهده متن کامل]
خراسان را بود معنی خور آیان
کجا از وی خور آید سوی ایران
نشسته گرد رامینش برابر
به پیش رام گوسان نواگر
سرودی گفت گوسان نو آیین
درو پوشید حال ویس و رامین
چو گوسان این نوا را کرد پایان
به یاد دوستان و دل ربایان
شهنشه گفت با گوسان نائی
زهی شایستهء گوسان نوائی
به گوسان داد و گفت این مر ترا باد
به حال من سرودی نغز کن یاد
دگر باره بزد گوسان نوائی
نوائی بود بر رامین گوائی
همیشه آب این چشمه رونده
همیشه گاو گیلی زو چرنده
خنیاگر. خواننده را نیز گوینده گویند و زین رو ترانه را قول میگفتند که عربی شده گفت است -
برفتی خوش آواز گوینده ای
خردمند ودرویش و جوینده ای.
فردوسی.
شبی و شمعی و گوینده ای و زیبایی
ندارم از همه عالم جز این تمنایی.
سعدی.
شکستند چنگ و گسستند رود
به در کرده گوینده از سر سرود.
سعدی.
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله.
منوچهری
اول اردیبهشت ماه جلالی
بلبل گوینده بر منابر قضبان
سعدی
برفتی خوش آواز گوینده ای
خردمند و درویش جوینده ای
غردوسی
همی آمد از بیشه هر سو فراز
نه گوینده پیدا نه دستان نواز
گرشاسپ نامه
گشتن س/ه/ی در پارسی رواج داشته مانند خوراسان/خوراهان/خورایان
زبان پهلوی هر کاو شناسد
خواسان آن بود کز وی خور آسد
خور آسد پهلوی باشد خور آید
عراق و پارس را خور زو بر آید
... [مشاهده متن کامل]
خراسان را بود معنی خور آیان
کجا از وی خور آید سوی ایران
نشسته گرد رامینش برابر
به پیش رام گوسان نواگر
سرودی گفت گوسان نو آیین
درو پوشید حال ویس و رامین
چو گوسان این نوا را کرد پایان
به یاد دوستان و دل ربایان
شهنشه گفت با گوسان نائی
زهی شایستهء گوسان نوائی
به گوسان داد و گفت این مر ترا باد
به حال من سرودی نغز کن یاد
دگر باره بزد گوسان نوائی
نوائی بود بر رامین گوائی
همیشه آب این چشمه رونده
همیشه گاو گیلی زو چرنده
خنیاگر. خواننده را نیز گوینده گویند و زین رو ترانه را قول میگفتند که عربی شده گفت است -
برفتی خوش آواز گوینده ای
خردمند ودرویش و جوینده ای.
فردوسی.
شبی و شمعی و گوینده ای و زیبایی
ندارم از همه عالم جز این تمنایی.
سعدی.
شکستند چنگ و گسستند رود
به در کرده گوینده از سر سرود.
سعدی.
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله.
منوچهری
اول اردیبهشت ماه جلالی
بلبل گوینده بر منابر قضبان
سعدی
برفتی خوش آواز گوینده ای
خردمند و درویش جوینده ای
غردوسی
همی آمد از بیشه هر سو فراز
نه گوینده پیدا نه دستان نواز
گرشاسپ نامه
نوازندگان و خوانندگان دوره اشکانی به گوسان معروف بودن
هنگامی که در خصوص کاس صحبت می شود در خصوص ارتباط به کاسمولوژی یعنی کیهان شناسی بیندازید. اشتراک واژه کاس در کلمات.
گوسان:به نوازندگان دربار در دوران اشکانیان گفته می شد.
در قفقاز ( ارمنستان و گرجستان ) هم همین واژه با اندگی دگرگونی برای رامشگر و خنیاگر بکار می رود.
گوسان به معنی خنیاگری است که اشعاری حاوی داستانهای پادشاهان و قهرمانان گذشته، همراه با آوای موسیقی می خوانده است.