گوز کلاغ

لغت نامه دهخدا

گوزکلاغ. [ گ َ / گُو ک َ ] ( اِ مرکب ) میوه درخت سرو. ( فرهنگ نظام ) :
آن جوزگره نگر به صوف اخضر
چون سرو که او گوزکلاغ آرد بر.
نظام قاری ( دیوان چ استانبول ص 123 ).
|| در صحاری گرمسیر نواحی کاشان و بیشتر در مزارع جو گیاهی به افراط میروید که کونه یا ریشه آن مانند سیب زمینی است و آن را گوزکلاغ نامند. در برج اسفند این کونه که گاهی به اندازه سیبی درشت است کامل می شود. این کونه دراز و سفیدرنگ است و بته آن برگهای کوچک دارد. گل آن کوچک و زرد و به اندازه گل ناز و خوشبو است. در ماه اسفند این گیاه تخم میکند و سه ماه بعد تخم آن میرسد و قابل زرع میشود. کونه آن در یک چارک ذرع زیر زمین است. پس از بریان کردن یاپختن آن غذایی لذیذ و به طعم سیب زمینی است و در سالهای قحط کمک خوبی برای غذای مردم آن سامان است. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - میو. درخت سرو : آن جوز گره نگر بصوف اخضر چون سرو که او گوز کلاغ آرد بر . ( نظام قاری ) ۲ - در صحرا های گرمسیر بعض نواحی مخصوصا کاشان و غالبا در مزارع جو گیاهی با فراط میروید که کونه یا ریش. آن مانند سیب زمینی است و آنرا گوز کلاغ گویند . در اسفند ماه این کونه بانداز. سیبی درشت شود و کامل گردد . کون. مذکور دراز و سفید رنگ است و بت. آن برگهای کوچک دارد . گل آن کوچک و زرد و بانداز. گل ناز و خوشبوست . در اسفند ماه گیاه مزبور تخم میکند و سه ماه بعد تخمش میرسد و قابل زرع میشود . کون. آن در یک چارک ذرع زیر زمین قرار دارد و پس از بریان کردن یا پختن آن غذایی لذیذ شود و طعم سیب زمینی دارد .

پیشنهاد کاربران

بپرس