گورکنده

پیشنهاد کاربران

گورکنده درلغتنامه دهخدا یکی ازمعانی گوردرمعنی قبراست . لغت نامه دهخدا
گور. ( اِ ) به معنی قبر باشد، و آن جایی است که مرده آدمی را در آن بگذارند. ( برهان ) . قبر معرب گور است. ( آنندراج ) . تربت. خاک. نهفت. ستودان. ادم. ثُکنة. ( منتهی الارب ) . جَدَت. ( دهار ) . جَدَف : حَفیر؛ گور کنده. رَجَم. رَجمة. رُجمة. راموس. رَمس. ضَریح. رَیْم. طَفد. کَفر. مَرقَد. مَرمَس. مَضجَع. مَنهَل. وَتیرة. ( منتهی الارب ) . روضه. مدفن :
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس