گورچشمی که بر تن یوز است
از پی شیر نر ندوخته اند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 105 ).
قزآگندی از گورچشم حریربپوشید و فارغ شد از تیغ و تیر.
نظامی.
حریر زمین زیر سُم ستورشده گورچشم از بسی چشم گور.
نظامی ( شرفنامه چ وحید ص 369 ).
|| ( ص مرکب )کسی که چشمش چون چشم گور است : هر کجا تیرش از کمان بشتافت
گورچشمی ز چشم گوری یافت.
نظامی ( هفت پیکر ص 68 ).
گورچشمان شراب می خوردندران گوران کباب میکردند.
نظامی.