گورسان. ( اِ مرکب ) مخفف گورستان. ( فهرست ولف ) : بر این دشت من گورسانی کنم برومند را شورسانی کنم.فردوسی.یکی گورسان کرد از آن دشت کین که جایی ندیدند پیدا زمین.فردوسی.ز گودرزیان روز جنگ و نبردچنان گورسانی پدیدار کرد.فردوسی.