با عبرت گورخانه جان
در عشرت گورخان چه باشی ؟
خاقانی.
نه بر سنجر شبیخون برد زَاول گورخان وآخرشبیخون کرد اجل تا گورخانه شد شبستانش.
( دیوان خاقانی چ سجادی ص 214 ).
در چنین گورخانه موری نیست که بر او داغ دست زوری نیست.
نظامی ( هفت پیکر ص 70 ).
گورخان را چو گور در خم کردرفت از آن گورخانه پی گم کرد.
نظامی ( هفت پیکرص 70 ).
همان گورخانه ز غاری گزیدکز آتش در آن غار نتوان خزید.
نظامی ( از آنندراج ).
گورخانه ی ْ راز تو چون دل شودآن مرادت زودتر حاصل شود.
مولوی.
از خاک گورخانه ما خشت ها پزندوآن خاک و خشت دستکش گل گران شود.
سعدی.
تا در این کهنه گورخانه نشست گورخان هم زداغ گور نرست.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
گورخانه. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان طارم پایین بخش سیردان شهرستان زنجان واقع در 17 هزارگزی شمال خاوری سیردان و 3 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی و سردسیر است و 648 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه سمنگان و یلی یورت تأمین میشود. محصول آن غلات و زیتون و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو و صعب العبور است. آثار ده خرابه ای در اطراف مزرعه قوشچی دیده میشود و مزرعه قوشچی جزو این قریه است. تابستان بجز چند خانوار بقیه برای تعلیف احشام و تغییر آب وهوا به ییلاق داشکن و یلی یورت میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).