گور افکنی

لغت نامه دهخدا

گورافکنی. [ اَ ک َ ] ( حامص مرکب ) شکار گور. گورزنی. گور کشتن. به جنگ گور رفتن :
برآرم سگان را ز شورافکنی
که با شیر بازی است گورافکنی.
نظامی.
خرامنده می گشت بر پشت بور
به گورافکنی همچو بهرام گور.
نظامی.

فرهنگ فارسی

صید گور گورزنی : خرامنده می گشت بر پشت بور به گور افکنی همچو بهرام گور . ( نظامی )

پیشنهاد کاربران

بپرس