گواژ. [ گ َ ] ( اِ ) مسخرگی و مزاح. ( برهان : گواز ). || سرزنش و طعنه. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) : کند طبع او بحر را سرزنش زند جود او در معادن گواژ.شمس فخری ( از شعوری ج 2 ص 319 ).|| مردم خوش طبع. ( برهان : گواز ). || ازار و دامنی را نیز گویند که لنگی و روپاک باشد. ( برهان : گواز ).
۱. طعنه، سرزنش.۲. شوخی، مزاح: گواژه که هستش سر انجام جنگ / یکی خوی زشت است از او دار ننگ (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۳۷۵ ).