گوالش

لغت نامه دهخدا

گوالش. [ گ ُ ل ِ ] ( اِمص ) عمل گوالیدن. نما. نمو. ریع. فزونی. برکت. ( یادداشت مؤلف ) :
نه گاه بسودن مر او را نمایش
نه گاه گوالش مر او را گرانی.
فرخی.
و رجوع به گوالیدن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) عمل گوالیدن : ۱ - نما نمو نشو و نما . ۲ - فزونی ریع . ۳ - برکت .

فرهنگ معین

(گُ لِ ) (اِمص . ) ۱ - نمو، نشو و نما. ۲ - فزونی . ۳ - برکت .

پیشنهاد کاربران

بپرس