ای پیرهنت گواره گل
رویت گل سرگواره گل.
سیداحمد مشهدی.
|| گله گاو. ( برهان ). در خراسان نیز به این معنی است. ( فرهنگ نظام ). || گله گاومیش. || ( اِ ) خانه زنبور. ( برهان ). || سبدی باشد که انگِشت در آن کشند. ( لغت فرس ص 514 ). قرطال. ( تفلیسی ) : گر بخواهی نیاز نوشیدن
تو همی آب در گواره کنی.
؟ ( از لغت فرس اسدی ص 514 ).
رجوع به کوار و کوواره و کواره و گوار شود. || هر چیز محلل غذا و هضم کننده و گوار. || هر آنچه از خوردنی و آشامیدنی که به آسانی از حلق فرورود و در گلو گیر نکند. ( ناظم الاطباء ).