می تلخ است جور گلعذاران
که هرچندش خوری باشد گواران.
امیرخسرو ( از جهانگیری ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).
کسی را باشد این شربت گواران
که داند خوردن اندر روی یاران.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
همی ریزی به یاری خون یاران همین باشد سزای دوستاران
به خون بیدلان خود مکن خوی
که کس را نامد این شربت گواران.
امیرخسرو.
از آن میگون لبت جانا بده یک جرعه ام روزی تو خونم نوش کردی نوش بادا و گوارانت.
امیر حسن دهلوی ( از آنندراج ).
این کلمه در کلیله و دمنه هم به کار رفته است. رجوع به سبک شناسی بهار ج 2 ص 265 و رجوع به گوارا و گوارانیدن شود.