گوا شدن. [ گ ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) گواه گشتن. شاهد شدن. گواه گردیدن : این نوشکوفه زنده سراز باغ برزده بر ماز روز حشر و قیامت گوا شده ست.ناصرخسرو.بر حسرت شاخ گل در باغ گوا شدبیچارگی و زردی و گوژی و نوانیش.ناصرخسرو.ورجوع به گوا و گواه و گوایی و گواهی شود.