۱ - ( فعل ) دوم شخص مفرد مضارع از گفتن . ۲ - قید شک وتردید وظن گوییا پنداری : خورشید و نور صبح بچشمم چنان نمود گویی بشست یار رخ خود بخون من . ( پیغوملک ) یا تو گویی . ۱ - دوم شخص مفرد مضارع از گفتن . ۲ - قید شک و تردید . ۳ - در ترکیب بمعنی گفتن آید : آفرین گویی اغراق گویی پر گویی دعا گویی لطیفه گویی .
پیشنهاد کاربران
می نماید که ؛ گویا. گوئی. پنداری. چنین به نظر میرسد : می نماید که سر عربده دارد چشمت مست خوابش نبرد تا نکند آزاری. سعدی.