گوارا

/govArA/

مترادف گوارا: خوشگوار، گوارنده، مهنا، ناجع، نوش، نوشه، نوشین

متضاد گوارا: ناگوارا

معنی انگلیسی:
delectable, delicious, digestive, pleasant, soft, tasty, digestible, wholesome, agreeable, scrumptious

فرهنگ اسم ها

اسم: گوارا (دختر) (فارسی) (تلفظ: govārā) (فارسی: گوارا) (انگلیسی: govara)
معنی: هر چیز خوردنی یا آشامیدنی که لذیذ و خوشمزه باشد، خوراکی که زود هضم شود، ویژگی آنچه به ذائقه خوش می آید و خوردنش لذت بخش است، ( به مجاز ) خوشایند، دل چسب، لذت بخش و مطبوع
برچسب ها: اسم، اسم با گ، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

گوارا. [ گ ُ ] ( نف ) ( از: گوار + ا، پسوند فاعلی و صفت مشبهه ) پهلوی گوهاراک «مناس 275». ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). نقیض گلوگیر است و هر چیز را گویندکه ذائقه را خوش آید و به حلق به آسانی رود و زود هضم شود. ( برهان ). هر چیز که خوش مزه باشد و به طبیعت خوش آید و زودهضم بود. ( غیاث ). چیزی که ذائقه را خوش آید و طبع بدان میل کند و زود هضم شود، و آن را خوشگوار گویند. ( انجمن آرا ). هر چیز خوش ذائقه و زودهضم... ( آنندراج ). گواران. گوارنده. سازگار. سائغ. هنی ٔ. مهنا. مری ٔ. سریعالهضم. که زود تحلیل رود : و آبهاء فراوان و رودهاء روان گوارا و جامع و بیمارستان نیکو ساخته اند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 139 ).
بجست ذره ای زین و چکید قطره ای زآن
شد این فروزان آتش شد آن گوارا آب.
مسعودسعد ( دیوان چ رشید یاسمی ص 29 ).
الا ای دولتی طالع که قدر وقت میدانی
گوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش.
حافظ.
زخم از مرهم گواراتر بود بر عارفان
رخنه در زندان بود از نعش این محبوس را.
صائب ( از آنندراج ).
حال کلیم و عیش گوارای او مپرس
گر آب خورد در گلوش استخوان گرفت.
کلیم ( از آنندراج ).
- گوارا افتادن صحبت ؛ کنایه از موافق آمدن صحبت. ( آنندراج ) :
به مذاق تو گوارانفتد صحبت واله
برود از خود اگر داردت از خویش معذب.
درویش واله هروی ( از آنندراج ).
- دیرگوارا ؛ بطی ءالهضم. ( ناظم الاطباء ).
- زودگوارا ؛ سریعالهضم و زودهضم. ( ناظم الاطباء ).
- گوارا باد گفتن ؛ تهنیت گفتن.
- گوارا شدن ؛ سریعالهضم و مطبوع شدن. انهضام. ( منتهی الارب ). خوش آیند شدن و مطبوع گشتن. ( ناظم الاطباء ). مراءة. هنا [ هََ / هَِ ]. ( منتهی الارب ).
- گوارا شمردن ؛ گوارا پنداشتن. خوش گوار یافتن. استمراء.
- گوارا کردن ؛ قبول کردن و پسند کردن. ( ناظم الاطباء ). گوارنده کردن :
با کمال ناگواریها گوارا کرده است
محنت امروز را اندیشه فردای من.
صائب.
- گوارا گردیدن ؛ گوارا شدن.
- گوارای وجود ؛ دعایی است که خورنده ای را گویند، چون کسی را به خوردن خواند، و این جواب غالباً نفی است. نوش جان. ( یادداشت مؤلف ).
- امثال :
می بایدش هزارقدح خون به سر کشد
تا در مذاق خلق گوارا شود کسی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

لویی ولز د درام نویس و داستانسرای اسپانیایی ( و. اسی ژا ۱۵۷٠ - ف. ۱۶۴۴م . ) . مهمترین اثر وی [ دیا بلو کوخوئه لو ] است .
هرچیزخوردنی یا آشامیدنی که لذیذوخوشمزه باشد، خوراکی که زودهضم شود، گواران هم گفته شده
(صفت ) ۱ - آنچه که باسانی بحلق فرو رود و زود هضم گردد مقابل گلو گیر . ۲ - آنچه که بذایقه خوش آید خوشگوار : آبهائ فراوان و رود هائ روان گوارا و جامع و بیمارستان نیکو ساخته اند . یا گوارا باد . جمله ای که بمخاطب گویند پس از خوردن یا نوشیدن وی . یا گوارا باد گفتن . تهنیت گفتن . یا گوارای وجود . دعایی است که مخاطب را پس از خوردن و نوشیدن کنند نوش جان .
اسپانیایی که در اسی ژا متولد شد .

فرهنگ معین

(گُ ) [ په . ] (ص فا. ) لذیذ، خوش مزه ، مناسب برای گوارش .

فرهنگ عمید

۱. هر چیز خوردنی یا آشامیدنی که لذیذ و خوشمزه باشد.
۲. خوراکی که زود هضم شود.

دانشنامه عمومی

گوارا ( به اسپانیایی: Guararé ) یک منطقهٔ مسکونی در پاناما است. [ ۱] گوارا طبق آخرین آمار در سال ۲۰۱۰ ۴٬۵۲۴ نفر جمعیت دارد.
عکس گوارا

گوارا (بخش فدرال). گوارا ( به پرتغالی: Guará ) یک منطقهٔ مسکونی در برزیل است که در ناحیه فدرال ( برزیل ) واقع شده است. [ ۱]
عکس گوارا (بخش فدرال)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

soft (صفت)
مهربان، شیرین، نازک، ملایم، لطیف، ترد، نرم، گوارا، لین، متورق، نیم بند

tasty (صفت)
خوش طعم، خوش مزه، مزه دار، خوشگوار، گوارا، با مزه، باسلیقه تهیه شده

digestible (صفت)
قابل هضم، خوشگوار، گوارا

digestive (صفت)
گوارا، گوارشی

salubrious (صفت)
سودمند، سازگار، گوارا، سالم، صحت بخش

فارسی به عربی

سهل الهضم , لذیذ , ناعم , هضمی

پیشنهاد کاربران

سخام . [ س ُ ] ( ع اِ ) می نرم و فروشونده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . شراب که آسان بگلو فرورود. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) . || پر نرم ریزه ٔ مرغ . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . پر نرم زیر
...
[مشاهده متن کامل]
بال مرغ . ( از اقرب الموارد ) . || جامه ٔ نرمینه چون خزو قز و مانند آن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . || انگشت . ( منتهی الارب ) . ذغال . ( از اقرب الموارد ) . || سیاهی دیگ . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ) . || ( ص ) سیاه : لیل سخام ؛ اسود. ( اقرب الموارد ) . شَعر سخام ؛ موی سیاه . ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( آنندراج ) .

نوشینه. [ نو ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) نوشین. شیرین. دلچسب. گوارا. مطبوع. در تمام معانی رجوع به نوشین شود :
رطب چین درآمد ز نوشینه خواب
دماغی پرآتش دهانی پرآب.
نظامی.
|| شراب گوارا. نوشین باده. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . نوشین. از صفات شراب است. || ( اِ ) نام نوائی است از موسیقی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) .
...
[مشاهده متن کامل]

بررسی ساختار واژگان "گباشتن، گواشتن، گواریدن، گواردن، گبار، گوار، گبارش، گوارش" در زبان پارسی:
ما در پارسی، بنواژه "گباشتن" را داریم که در گذر زمان به ریختِ "گواشتن" در آمده است.
"گباشتن" دارای بن کنونی "گُبار" است که امروزه به ریختِ "گوار" در آمده است و واژه "گوارا" نیز از همین آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
"گباشتن" از دو بَخش ساخته شده است:
1 - پیشوندِ "گُ":در اینجا کاربرد "نفی کردن، تقسیم، کم شدن" را میدهد.
2 - باشتن:بن واژه ای است با بن کنونی "بار" که "باریدن" ریختِ دیگر آن است، و "انباشتن، انبار" از همین آمده اند. این بن واژه نشان دهنده "پر شدن، تجمع" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
واژه "غبار" در "عربی" نیز برگرفته از "گبار"، بن کنونی "گباشتن" است.
پیشوندِ "گُ" میتواند مینه "تقسیم شدن، کم شدن، جدا شدن" بدهد و با نِگاه به این، واژه "گبار" کاربرد "غبار" را به زیبایی نشان میدهد و آشکار میشود که "غبار" برگرفته از "گبار" است.
اینَک، یک واژه به واژگان "معرب" افزوده شد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
یک کاربرد "گباشتن/گواشتن" واژه "هضم شدن" است که در اینجا، باز هم پیشوندِ "گُ" میتواند "نفی کننده" باشد یا "تقسیم، کم شدن" که از نِگاه من، کاربرد دومی درست تر به نِگَر می آید.
واژه "گبارا/گوارا" نیز برگرفته از همین مینه ( =معنی ) هستند و برابر "هضم شو، چیزی که آسان هضم میشود" است و این کاربرد بی چون و چرا این واژه است.
در زیست، ما واژه "گوارِش" را داریم که برگرفته از همین "گباشتن" است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
میتوان به جای واژه "مَدفوع"، از واژه "گُباشته/گواشته" در زیست بِکار ببریم.
این واژه نوساخته است و درونمایه و ساختارش برای بیشتر مردم و زیست شِناس ها آشکار نیست و به آسانی میتواند بِکار گرفته شود.
نمی دانم چرا در زمینه های این چنینی، ما از واژگان "عربی" بکار میبریم، که میتوانیم پارسی شان را بِسازیم که بهتر است.
بِدرود!

گوارا =هنی
هَنّی
۱ - وُردن: ( بُردن )
۲ - واردن. ( الف ) : . میانوند.
۳ - گواردن. ( گ ) : ( پیشوند.
قندولک ها یک نمونه برایتان که بیاموزید.
مصادر: ( جُوییدن: جُستن )
۱ - گُذ. ابدال: گُش. ابدال: خوش.
...
[مشاهده متن کامل]

مصادر ( گُذجوییدن: گُذجستن ) ابدال: ( گجوییدن: گجستن. ابدال: خجوییدن: خُجستن )
مصادر ( خُجوییدن: خُجستن )
جمله:
۱ - من نگه ( نگر ) ی شما را می خُجویم: ( خوب می یابم ) : من نظری شما را خوب می یابم.
امید می دارم که نگر مرا خجسته باشید. ( خوب جسته یا یافته باشید ) .
بقیه واژه گان کار شما!
مع السلام.

گوار=پاکیزه
معنی گوارا
خوشگوار یا گوارنده
ممنون که معنی را گذاشتید
من میدونستم ولی شک داشتم
♥♥♥♥♥♥
معنی گوارا
خوشگوار یا گوارنده
ممنون که معنی را گذاشتید
من میدونستم ولی شک داشتم
مهنام
مهنا. . . .
گوارا یعنی: ( دلنیشین )
گوارنده
مثال: مثل اب گوارا
یعنی اب گوارنده
بهنوش و مهنوش
هنی. . .
● گوارا: صفتی است برای نوشیدنی یا خوراکی که به آسانی از حلق عبور کند.
کاو - نال - بای - سابیلتبب
خوشایند

خوشگوار، گوارنده، مهنا، ناجع، نوش، نوشه، نوشین
گوارا : /govārā/ گوارا 1 - ویژگی آنچه به ذائقه خوش می آید و خوردنش لذت بخش است؛ 2 - ( به مجاز ) خوشایند، دل چسب، لذت بخش و مطبوع.
اسم گوارا مورد تایید ثبت احوال کشور برای نامگذاری دختر است .
زلال، سرد، خنک
گوارا معنی نوشین
زلال
توش
دلچسب

دلنشین و مایع خنک

خوش گوار
خوش نوش
مهنا
پاک وخنک
مایع خنک
زلال

هنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس