گهرفروش

لغت نامه دهخدا

گهرفروش. [ گ ُ هََ ف ُ ] ( نف مرکب ) مخفف گوهرفروش :
قدر گهر جز گهرفروش نداند
اهل ادب را ادیب داند مقدار.
فرخی.
در باغ کنون حریرپوشان بینی
بر کوه صف گهرفروشان بینی.
منوچهری.
رجوع به گوهرفروش شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس