گهرپرست. [ گ ُ هََ پ َ رَ ]( نف مرکب ) مخفف گوهرپرست. رجوع به همین کلمه شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - پرستند. گوهر : پیش عکس تاج تو شمع هوا گوهر پرست زیر پای دست تو دست سپهر اخترفشان . ( فرخی ) ۲ - گوهر فروش گوهری جواهری : بسی سالها شد که گوهر پرست نیاورد از این گونه گوهر بدست . ( نظامی )