گهرمهره. [ گ ُ هََ م ُ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) مهره ای از گوهر. || مهره ای که در مغز مار باشد، گویند به دست هرکس افتد دولت او زایل نشود. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : بجز خامه ات کآورد در پدید گهرمهره مار أرقم که دید.
طالب آملی ( از آنندراج ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - مهره ای از گوهر . ۲ - مهره ای که گویند در مغز مار است و بدست هر کس افتد خوشبخت گردد . مهره ای از گوهر . یا مهره که در مغز مار باشد گویند بدست هر کسی افتد دولت او زایل نشود .