گه خوردن

لغت نامه دهخدا

گه خوردن. [ گ ُه ْ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) خوردن گه. || در تداول ، مجازاً، سخنان بی ربط گفتن. سخن یا عبارتی خارج از اندازه خویش گفتن. || فضولی. فضولی کردن.
- گه جن خورده ؛ در مقام تحقیر به کسی میگویند که پیش گویی بیجا میکند. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - خوردن پلیدی آدمی و جانوران. ۲ - ( دشنامی است ) مزخرف گفتن فضولی کردن : خویش را از رهروان کمتر شمر تو حریف زهر نایی گه مخور . ( مثنوی )
خوردن گه : یا در تداول مجاز سخنان بی ربط گفتن سخن یا عبارتی خارج از اندازه خویش گفتن .

پیشنهاد کاربران

جد اباد صلاحی گوهن. ریدم به دهن همشون
کس کشای بی صفت
شخصی که در اموری دخالت میکند که به او ربطی ندارد
گوهبه شاخه های متفاوتی تقسیم میشود مثلا اصلی ترین این شاخه ها متصل به افرادی است که ادعا میکنند کارهای بزرگی انجام میدهند پس گوه بزرگی میخورند
شاخه دوم گوه متصل به افرادی هستند که نمی توانند کاری را بکنند و حرف های اضافی میزنند پس گوه میخورند
اشتباه کردن
گوه یعنی چیزی که الکی هر روز می خورین و سیر هم نمیشین. تا کی گوه می خورین.
گوه خوری تا کی گودالت.

گه به معنای پیپی است پس یعنی خوردم

بپرس