گنگلاج
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) شخصی که زبانش در سخن گفتن بگیرد الکن : ارتل : مرد گنگلاج کند زبان .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
واژه مرکّب - ترکیبی از دو کلمه:
گُنگ: لال، بی زبان - نامفهوم، نامعلوم، مبهم، پیچیده
لاج: کمی، مقداری، اندکی، پاره ای و. . .
معنی: شخصی که هنگام سخن گفتن زبانش بگیرد و نتواند کلمات را درست ادا و اجرا کند، الکن، لکنت دار،
... [مشاهده متن کامل]
تُپُق زننده، تِته پِته کننده ( تِتپِتو ) ، مِن مِن کننده ( مِنمِنو ) ، فِس فِس کننده ( فِسفِسُو )
گُنگ: لال، بی زبان - نامفهوم، نامعلوم، مبهم، پیچیده
لاج: کمی، مقداری، اندکی، پاره ای و. . .
معنی: شخصی که هنگام سخن گفتن زبانش بگیرد و نتواند کلمات را درست ادا و اجرا کند، الکن، لکنت دار،
... [مشاهده متن کامل]
تُپُق زننده، تِته پِته کننده ( تِتپِتو ) ، مِن مِن کننده ( مِنمِنو ) ، فِس فِس کننده ( فِسفِسُو )