گنگل. [ گ َ گ َ ] ( اِ ) هزل و ظرافت و مزاح و مسخرگی. ( از برهان ). هزل و ظرافت. ( رشیدی ) : منتظر میباش چون مه نورگیرترک کن این گنگل و نظاره را.مولوی ( از رشیدی ).کو قدوم کرو فر مشتری کو مزاح گنگلی سرسری چونک در ملکش نباشد حبه ای جز پی گنگل چه جوید جبه ای ؟( مثنوی چ نیکلسن دفتر6ص 321 ).
گِنگِل در زبان بختیاری نوعی غلتک سنگی است که برای صاف و سفت کردن کاه گل پشت بامها یا سطح خرمن استفاده میشد+ عکس و لینک