گنوئیه

لغت نامه دهخدا

گنوئیه. [ گ ِ ئی ی ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گیسکان بخش بافت شهرستان سیرجان که در 18000 گزی شمال بافت و 4000 گزی خاور راه فرعی بافت به قلعه عسکر واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 75 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی بافی بدون نقشه. راه آن مالرو است. مزارع سمیلی آباد، باغ حسن ، سنگوییه جزء این ده است. ساکنان ازطایفه لک هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گنوئیه. [ گ ِ ئی ی ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان که در 84000 گزی شمال کرمان و 2000 گزی باختر راه مالرو شاهزاده محمد به کرمان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 150 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات ، حبوب ، و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

گنوئیه. [ گ َ ئی ی ِ ] ( اِخ ) دهی است از بخش حومه شهرستان نائین که در 30 هزارگزی باختر نائین و 7 هزارگزی شوسه نائین به اردستان واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 102 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس