گنستیسیسم
لغت نامه دهخدا
نتیجه این قسم اعتقاد نسبت به عالم این شد که بدبینی به اصل خلقت رواج گرفت و پیروان این فکر به زهد و ترک مایل شدند. بنابر قول این طایفه خدا در ماوراء عالم محسوس و حتی در آن سوی جهان معقول است. او پدری است که از نام و نشان و گمان برتر است و فکر بشری را به دامن کبریای او دسترس نیست ، جهان به واسطه اشراقات دایمی یا ائن که از ذات این خدای اصلی صادر میشود به وجود می آید و مراتب این تجلیات نزولی است ، یعنی هر یک از اشراقات نسبت به ماقبل خود احسن است ، تا منتهی گردد به عالم مادی که آخرین اشراق و ناپاک ترین تجلیات است. ولی در این جهان مادی شوقی هست که او را به مبداء الهی بازپس می کشاند. ماده یعنی عالم جسمانی منزلگاه شر است ، اما یک بارقه الهی ، که در طبیعت انسان ودیعه است راه نجات را به او نشان می دهد و او را در حرکت صعودی ، که از میان افلاک می کند، دستگیری نموده به عالم نور میرساند. این بود اساس اعتقاد گنستیکهای متأخر راجع به نظام جهان. «انسان » یا «انسان نخست » راوجودی نیم خدا میدانستند و ظاهراً این مفهوم را از اساطیر ایرانی گرفته بودند. بعضی از گنستیکها انسان نخست را آدم دانسته اند و بعضی او را مسیح ازلی می گفته اند و طایفه ای بر آن بودند که حقیقت انسان نخست در آدم حلول کرده و پس از آن به صورت مسیح ظاهر شده است. اوست نخستین مولود خدای بزرگ ، که در ماده نزول کرده و جان جهان محسوب است. او را نیم خدا و عقل و کلمه هم میگفتند، با ایجاد این انسان قوس نزول در ماده شروع شده و به وسیله او نزاع و کوشش برای نجات صورت می گیرد. اما نجات میسر نیست مگر با عنایات الهی. از این جاست که در همه کتب گنستیک ظهور یک نفر رهاننده وعده داده شده است. و همین اعتقاد بود که گنستیکها را پیرو دین مسیح کرد، زیرا که منجی موعود را عیسی مسیح دانسته اند. بعضی از فِرَق گنستیک بر آنند که عیسی خلاص کننده صوفیا از قید ماده است. مقصود از صوفیا عقل آسمانی است ، که در ماده افتاده است ، فرقه والنتینی معتقد بودند که میان خدای منجی موسوم به سوتر و صوفیا ازدواج و عروسی واقع شده است و به یاد این واقعه جشن مذهبی ، که عبارت از عیدحجله عروسان بود، می گرفتند. اساطیر و قصصی که راجعبه تکوین جهان ساخته شده همه برای تعبیر و تأویل مراسم عبادتی بوده است. اجراکنندگان این مراسم در طی انجام وظایف خود جدال عظیمی را که همه آفرینش برای نجات خود در پیش دارند، برأی العین مشاهده میکرده اند، چگونه به وسیله معرفت رهایی میسر تواند شد و زنجیرهای ماده تواند گسیخت. عرفان علم حقیقی است نه علم فکری ، دانشی است که از راه قلب و به طریق کشف و شهودتحصیل میشود و طریق آن توجه به باطن و مشاهده امورمعنوی با چشم دل است که انسان را صاحب معرفت عالی میکند و در نشاءة جدیدی متولد می سازد. بنابر قول شدر معرفت گنسیس دانش حقیقی است ، که به سبب حق بودنش انسان را نجات می بخشد. اکثر گنستیک ها که از طریقه آنها کم وبیش آگاهی داریم از مردم ولایات شرقی ممالک روم بوده اند. یکی از فرقه های گنستیک بین النهرین و بابل فرقه ماندایی است و دیگر فرقه ای که در کتب عرب آن را مغتسله نامیده اند و یکی از مآخذ کیش مانوی محسوب است. عرب همه فرقه های گنستیک مشرق را که افکارشان در زمان اسلام هم رواجی داشته است ، به نام حنیف یا صابئون خوانده است. ( ایران در زمان ساسانیان صص 56 - 59 ). و رجوع به اعلام المنجد ذیل الغنوسیة شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
فرقه ضالّه ی عرفای باطنی.