گندنا


معنی انگلیسی:
leek

لغت نامه دهخدا

گندنا. [ گ َ دَ ] ( اِ ) معروف است وآن سبزیی باشد خوردنی. گویند چون خواهند روغن بلسان را بیازمایند گندنا را به آب چرب سازند و بر چراغ دارند، اگر افروخته شود خالص است و الا نه. اگر تخم گندنا را در سرکه ریزند ترشی آن را برطرف کند. ( برهان ). سبزی معروف و مشهور است ، تیغ و شمشیر را به آن نسبت کنند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). گیاهی مأکول و از طایفه سیر، و به لغت مردم تهران تره و به تازی کراث نامند. ( ناظم الاطباء ). زَبوده. ( برهان ). رَکل. کَوار. ( برهان ). کالوخ. ( برهان ). کُرّاث. نوعی از تره و گندنا. مَردوس. گندنای شامی. ( برهان ). قِرط. نوعی از گندنا که کراث المائده نامندش. ( منتهی الارب ). گندنا، شامی است و نبطی و دشتی. ( ذخیره خوارزمشاهی ). نام علمی آن آلیوم پوروم است. ( شلیمر ص 27 ) :
گر در حکایت آید بانگ شتر کند
آروغها زند چو خورد ترب و گندنا.
لبیبی.
چون تیغ که شاخ گندنا برّد
تو سنگ بزرگ آسیا برّی.
منوچهری ( دیوان چ 2 دبیرسیاقی ص 110 ).
کیکیر و گندنا و سپندان و کاسنی
این هر چهار گونه که دادی همه دژن.
؟ ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
پرنیان رنگ است و آهن را کند چون پرنیان
گندنارنگ است و سرها بِدْرَوَد چون گندنا.
قطران.
کردمت پیدا که بس خوب است قول آن حکیم
کاین جهان را کرد ماننده به کرد گندنا.
ناصرخسرو.
یا موسی بخواه از خدا که ما را از این بیابان با نباتات که می روید چون گندنا و پیاز و سیر و خیار و عدس بدهد. ( قصص الانبیاء ص 123 ).
دست فلک درود سر دشمنان دین
از تیغ گندناشبه او چو گندنا.
سوزنی.
ز بس تیغ در دشمنانت شکسته
غذای جهان قلیه گندناشد.
رضی الدین نیشابوری.
خوشه ها در موج از باد صبا
بر بیابان سبزتر از گندنا.
مولوی.
زآن زعفران غالیه خو میچکد شکر
زآن گندنای لاله فشان میوزد سموم.
بدر جاجرمی.
روغن مصری و مشک تبتی را در دو وقت
هم معرف سیر باشد هم مزکی گندنا.
؟
- سر کیسه به گندنا بستن ؛ آسان خرج کردن و دادن پول :
بزرگی بایدت دل در سخا بند
سر کیسه به بند گندنا بند.
نظامی.
سر کیسه به گندنا بستی
وز پی هرکه خواست بگشادی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

تره، یکی ازسبزیهای خوردنی که خام وپخته آن خورده میشود
( اسم ) تره کراث : کردمت پیدا که بس خوب است قول آن حکیم کاین جهان را کرد ماننده بکرد گندنا. ( ناصر خسرو ) یا گندمینه ی کوهی . فراسیون .

فرهنگ معین

(گَ دَ ) (اِمر. ) تره ، از سبزی های خوردنی .

فرهنگ عمید

= تره
* گندنای کوهی: (زیست شناسی ) [قدیمی] = فراسیون

گویش مازنی

/gandenaa/ تره - گیاه بدبویی که از ساقه های آن جارو درست کنند

مترادف ها

leek (اسم)
تره فرنگی، گندنا

فارسی به عربی

کراث

پیشنهاد کاربران

بپرس