گندن

لغت نامه دهخدا

گندن. [ گ َ دَ ] ( مص ) گندیدن و بدبو شدن. ( آنندراج ). پوسیدن و گنده شدن و بوی بد کردن و تند و بدبوی شدن. ( ناظم الاطباء ). || گرم شدن. ( شعوری ج 2 ورق 303 ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

گندیدن و بد بو شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس