گندمینه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به گندم . ۱ - آنچه که از گندم تهیه کنند : اگر شما را عادت در سرای تان نان گندمین باشد جوین بدرویش نشاید دادن.یا زبان گندمین . زبان چرب و نرم : با زبان گندمین روزی طلب کردن خطاست طوطی شیرین سخن را شکر گفتار هست . ( صائب ) یا سخن ( گفتار ) گندمین . سخن شیرین و خوشمزه : سوی آن کس که عقل و دین دارد نان و گفتار گندمین دارد ... ( سنائی )
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید