گندادن

پیشنهاد کاربران

خدمت جناب فرتاش گرامی عرض شود که کامنت شما بسیار آموزنده بود اما باید در صفحه ی 'گنداندن' درج شود نه در صفحه ی 'گُندادن'، اگر ممکن است لطفا کامنت خود را در صفحه ی 'گَنداندن' نیز درج کنید.
در پارسی میانه فعل 'وِندادن' با بن کنونی 'وِنْد' و مصدر قیاسی 'وِندیدن' بمعنای پیدا کردن، یافتن و بدست اوردن بکار می رفته و همانگونه که 'وِدشتن' به 'گذشتن' و 'وِنجشک' به 'گُنجشک' دگرگون گردیده، فعل 'وِندادن'، 'وِندیدن' نیز به 'گُندادن'، 'گُندیدن' تغییر یافته است. جناب محمد امین به درستی یک نمونه از کاربرد این فعل را در ادبیات پارسی نو آورده اند، و متنی که ایشان ذکر کرده ترجمه ای ست از قران کریم به زبان پارسی که به نام 'قران قدس' مشهور است، و این متن دارای بسیاری واژگان کهن پارسی میانه است که در سراسر ادبیات پارسی نو تنها در همین اثر، یعنی 'قران قدس' یافت می شوند و بدین سبب از ارزش فراوانی برخوردار است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع: A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie

بررسی واژه یِ " گَست:gast" در زبانِ پارسیِ کُنونی به چمِ " بَد، زشت، ناجور" وَ " گَستَ:gasta" در زبانِ پارسیِ باستان به چمِ " بَد، زشت، تهوع آور، تنفر آور، زننده، حال بهم زن، ناجور" و پیوندِ آنها با واژگانِ " گَند، گندیدن":
...
[مشاهده متن کامل]

در زبانِ پارسیِ باستان ما واژه ای بنامِ " گَستَ:gasta" داشته ایم که این واژه با اَندرگذری از زبانِ پارسیِ میانه - پهلوی، " َ : a" پایانیِ آن اُفتاده است، به ریختِ " گَست:gast" به ما رسیده است. از آنجایی که " گَستَ:gasta" صفتِ مفعولی در زبانِ پارسیِ باستان بوده است، پس می توان کارواژه یِ " گَستَن: gastan" و صفتِ مفعولیِ " گَسته: gasteh" را در زبانِ پارسیِ کُنونی بکارگیری کنیم.
ولی پرسشِ بسیار درخورنگرش این است که بُنِ کُنونیِ کارواژه یِ " گَستَن" چه بوده است؟
از آنجایی که کریستین بارتولومه واژگانِ " گَست، گستَ" را با واژه یِ " گَندَگ" پیوندِ معنایی داده است، من با کمی بررسی دریافتم که میبایست بُنِ کُنونیِ " گَستَن: gastan" ، " گَند: gand" باشد؛ چنانکه در کارواژه یِ " بَستَن" با بُن کُنونیِ " بَند" نیز این ترادیسی به زیبایی نمایان است.
پس داریم:
" گَستَن یا گَندیدن" با بُنِ کُنونیِ " گَند"
" گنداندن" با بُنِ کُنونیِ " گَندان". . . . . ( سببیِ ( Kausativ ) کارواژه یِ گَستن یا گَندیدن )
( نیاز به یادآوری است که " گَندَگ" همان " گَنده" است. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
ما می توانیم واژه یِ " گَست، گسته" را به جایِ واژگانِ " زشت، بد، ناجور، مستهجن، زننده، تهوع آور، تنفرآور و . . . " بکار گیری کنیم.
این واژگان با واژه هایِ "yucky ، icky، nasty و . . . " در زبانِ عَن گلیسی همچم هستند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت:
ستونِ 517 از نبیگِ " فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )

( گُ ) بن مضارع این فعل گُندـ است. یافتن و کسب کردن « ( هر ) که را لعنت کند خدای، نگندی اوی را نصرت کناری» قرآن قدس. «گندادندی خدای را توبه پذیرفتاری رحمت کنار» قرآن قدس

بپرس