گند پیر

لغت نامه دهخدا

گندپیر. [ گ ُ ] ( اِ مرکب ) زال و عجوز، یعنی پیرزن سالخورد. ( غیاث ) ( آنندراج ). گنده پیر : گندپیر خوردی بریخت ، گفت : مرا نان خشک آرزوست. ( از ترجمان البلاغه رادویانی ). و گندپیران به جَو منجمی کنند و فال گیرند و از نیک و بد خبر گویند. ( نوروزنامه خیام ). رجوع به گنده پیر شود.

فرهنگ فارسی

پیر سالخورده ( مخصوصا پیر زن ) گند پیران به جو منجمی کنند و فال گیرند و از نیک و بد خبر گویند .

پیشنهاد کاربران

بپرس