دگر زآن مجوسان گنجینه سنج
به آتشکده کس نیاکند گنج.
نظامی.
گره کرد زآن سان ترازوی گنج که شد آبله دست گنجینه سنج.
ملا عبداﷲ هاتفی ( از آنندراج ).
- ترازوی گنجینه سنج ؛ ترازو که بدان زر سنجند و در خزانه نهند : که چندین ترازوی گنجینه سنج
به یکجای چندان ندیده ست گنج.
نظامی.
و رجوع به گنجینه دار و گنجینه گشای شود.