گنجگاه

لغت نامه دهخدا

گنجگاه. [ گ َ ] ( اِ مرکب ) بر وزن و معنی پنجگاه است که شعبه بلندی مقام راست و شعبه پستی آن مبرقع است. ( برهان ) ( آنندراج ).

گنجگاه. [ گ َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه بخش سنجید شهرستان هروآباد که در باختر بخش واقع و از شمال به دهستان کیوی ، از جنوب به بخش کاغذکنان و دهستان خورش رستم ، از خاور به دهستان خان اندبیل و از باختر به دهستان گرم محدود میباشد. هوای آن مایل به گرمی و آب قرای دهستان از چشمه سارها و رودخانه های محلی تأمین میشود. محصولات عمده آن غلات و حبوبات میباشد. دهستان از 57 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و سکنه آن در حدود 14060 تن است. قرای مهمش عبارتند از: آغ باش ، پرگو، گنجگاه ( مرکز دهستان )، هریس ، رزج آباد، شیرج آباد و سنجید. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

گنجگاه. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد که در 8هزارگزی باختر مرکز ( کیوی ) و 2 هزارگزی راه شوسه هروآباد به اردبیل واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 590 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن ارابه رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهستانی است از بخش سنجید شهرستان هرو آباد ( آذربایجان شرقی ) واقع در باختر بخش کوهستانی و معتدل دارای ۵۷ آبادی و ۱۴٠۶٠ تن سکنه محصول غله و بنشن .
( اسم ) پرده ایست از موسیقی که شعب. بلندی آن مقام راست و شعب. پستی آن مرتفع است .
نام یکی از دهستانهای دو گانه بخش سنجید شهرستان هرو آباد

پیشنهاد کاربران

بپرس